خواجهنظام الملک طوسی در سال 408 هجری در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود. پدرش علی ابن اسحاق بردهقانی اشتغال داشته و از یاران محمود سبکتکین به شمار میآمد خواجهنظام الملک نیز در کودکی به همراه پدر به دهقانی پرداخت و همان زمان در نزد وی قرآن را ختم نمود و پس از آن پدرش وی را به کسب علم و دانش و آموختن لغت و نحو واداشت. وی دارای همتی والا بود و به ایران عشق می ورزید و همواره بدنبال راهی برای رشد میهن و ساختن مدارسی بود که علم را دوباره برای میهنمان رونقی بخشد خواجه در سنین نوجوانی به خدمت ابو علی ابن شاذان وزیر آلب ارسلان در آمد و به عنوان کاتب به نزد وی خدمت میکرد. ابن شاذان به هنگام وفاتش وی را وصیت نمود که به خدمت سلطان آلب ارسلان در آید و او نیز چنین کرد آلب ارسلان خواجه را به عنوان وزیر خویش برگزید، و او را پدری دلسوز و مهربان میپنداشت و هیچ امری را بدون مشورت وی انجام نمیداد و خلاف امر وی را نمیپسندید پس از اینکه آلب ارسلان لحظات آخر عمرش را سپری مینمود فرزندش ملکشاه را وصیت نمود که در اداره امور حکومتی از رای خواجه عدول نکند و او را پدری دلسوز و مهربان مشفق بداند و ملکشاه نیز پذیرفت و او را در سمت وزارت ابقاء نمود خواجهنظام الملک در عهد وزارت خود خدمات فرهنگی بسیار عظیمی را انجام داد که بدون تردید میتوان گفت که در طول تاریخ سابقه نداشته است. وی علاوه بر رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی دست به ایجاد و تأسیس مدارس زد که در تاریخ به نام وی و به مدارس نظامیه مشهورند. همان مدارس هستند که سرمشق دانشگاهها شدند و مهمترین آنها عبارتند از نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز و اصفهان. نهضتی که نظام الملک با ساختن نظامیههای متعدد بوجود آورد به زودی و با سرعت شگفت آوری از طرف تمامی بلاد ایران و بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد بطوری که در قرنهای پنجم و ششم هجری هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعدد وجود نداشت باشد. در این مدارس درسهایی چونعلوم ادبی، ریاضیات، طب و حکمت ، فقه ، حدیث، تفسیر تدریس میشد و همچنین کلیه مدارس دارای کتابخانههایی معتبر بودند خواجه دستور داد برای هر کتابخانه کاتبان 5 شاهنامه از حکیم طوس فردوسی جاودانه سخن را رونویسی و نگهداری کنند. ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : " خواجهنظام الملک توسی سه هدیه جاودانه برای ایرانیان به یادگار گذاشت نخست دستور داد سالشمار خورشیدی فراهم گردد تا سالشمار قمری کنار گذاشته شود ، دوم آنکه دستور داد هزاران بار کتاب شاهنامه فردوسی خردمند بازنویسی شود تا زبان ایرانیان نجات یابد و سوم برافراشتن دانشگاههای نظامیه بود که ریشه و پایه دانشگاههای امروزی است " . در مدارس نظامیه هر دانشجویی اتاقی خاص خود داشت و مقرری ماهیانه میگرفتند و خوراک و خوابگاه نیز بر عهده دانشگاه بود. خواجهنظام الملک نظامیه نیشابور را برای ابو المعالی جوینی ساخت کهجوینی به مدت 20 سال در آنجا به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون غزالی را تربیت نمود و از بزرگترین دانشگاههایی که خواجه تأسیس کرد نظامیه بغداد بود که در آن زمان بیش از 6000 دانشجو داشت و در طول تاریخ اساتید برجستهای همچون محمد غزالی، سعدی شیرازی، ابواسحاق شیرازی و غیره در آن به امر تدریس اشتغال داشتند . و علاوه بر ساختن دانشگاه ، خواجه خدمات فراوان دیگری همچون آب انبار، گرمابه، بازار، بیمارستانها را به جهانیان عرضه کرد و قرن پنجم را مبدل به شکوفاترین قرون فرهنگی اسلام ساخت. خصوصیات اخلاقی خواجه وی شخصیتی بسیار دلسوز و مهربان و نرم دل بود و به اجرای عدالت در میان مردم بسیار مشتاق بود ابن کثیر در البدایة و النهایة نقل میکند که زنی ضعیف و درمانده از خواجه یاری طلبید و خواجه نیز لب به سخن با او را گشود و در کنارش ایستاد تا به مشکلش رسیدگی کند و آن زن نیز مشکلات خود را به خواجه بازگو میکرد پاسبانان خواجه خواستند زن را از کنار خواجه دور نمایند اما خواجه خطاب به آنان فرمود: «شما برای خدمت به چنین انسانهای ضعیف و درماندهای انتخاب شدهاید وگر نه پادشاهان و امراء نیازی به خدمت شما ندارند.» مجلس خواجه نظام الملک مملو از علماء و دانشمندان و فقها بود تا جایی که بسیاری بر وی خرده میگرفتند که همنشینی با علما تو را از مسایل سیاسی باز داشته است اما خواجه میفرمود: «آنها زیبایی دنیا و آخرت میباشند و اگر آنها را بر سرم قرار دهم باز هم آنها بزرگتر از آنند.» وی انسانی بسیار متواضع و فروتن بود ابن الجوزی در المنتظم میگوید: هرگاه ابوالقاسم قشیری و امام الحرمین جوینی بر خواجه نظام الملک وارد میشدند در مقابل آنها بر میخواست و آنها را در کنار خود مینشاند و خود بر جایش مینشست و هنگامی که ابوعلی فارمزی بر او وارد میشد در مقابل وی برمیخواست و او را به جایگاه خود مینشاند و خود روبروی او زانو میزد امام الحرمین توسط پاسپان خواجه گلایه خود را از این موضوع به سمع وی رساند امام در جواب فرمود: «ابوالمعالی جوینی و ابوالقاسم قشیری و امثال آنها زمانی که بر من وارد میشوند بسیارمرا تمجید میکنند و مرا از منزلتی که در آن هستم بالاتر میبرند و سخن آنان سبب ایجاد کبر در درون من میشود هرگاه فارمزی به نزد من میآید عیوب و ظلمهای مرا یادآور میشود که سبب میشود اعمال خود را اصلاح نمایم» ابن أثیر در الکامل در مورد تواضع خواجه میگوید: ( شبی خواجه نظام الملک در کنار برادرش غذا میل مینمود و در سوی دیگر برادرش امیر خراسان و در کنار امیر خراسان مرد فقیری بود که دستش قطع شده بود. نظام الملک متوجه شد که امیر خراسان خود را از نزد فقیر کنار میکشید و از خوردن غذا به همراه او خودداری میکند لهذا امیر خراسان را بر جای خود نشاند و خود به کنار انسان فقیر بیدست رفت و همراه او به خوردن غذا مشغول شد.) خواجه نظام الملک دارای ویژگیهای خوب زیادی بود. هر گاه صدای اذان را میشنید از هر کاری دست برمیداشت و بر اوقات نماز مواظبت مینمود و همواره روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت و بسیار صدقه میبخشید و انسانی بردبار ، شکیبا و باوقار بود. امام ذهبی در سیر اعلام النبلاء میگوید: «خواجه نظام الملک از کسانی بود که خیر و تقوای فراوانی در آنها دیده میشد و گرایش خاص به انسانهای صالح داشت و از پند و اندرزهایشان متأثر میگشت و اگر کسی عیوب وی را برایش بازگو میکرد از آن شخص قدردانی مینمود و وی را گرامی میداشت و گریه میکرد و اشک از چشمانش سرازیر میشد و هیچگاه بدون وضوء در مجلس نمینشست و گاهی نبود که وضو بگیرد مگر اینکه با آن وضو نماز سنت میخواند و هر گاه مؤذن از اذان گفتن غافل میگشت او را یادآور میشد». حس میهن پرستی و جایگاه خواجه نظام در نزد سلطان ملکشاه و مردم برای بعضیها ناخوشایند بود و کسانی نبودند جز باطنیان که معتقد بودند مفاهیم دینی علاوه بر معانی ظاهری دارای معانی باطنی میباشد و هر کس که به معانی باطنی معتقد نباشد در غل و زنجیر شرع اسیر گشته است این گروه با مفاهیم شرع بازی میکردند و سبب ایجاد اضطراب فکری در میان مسلمین میشدند .باطنیان با حمله به شهرهای مختلف ایران جوی های فراوانی از خون روان ساختند در اصفهان هزارها نفر توسط باطنیان جان خود را از دست دادند که خواجه نظام الملک به مبارزه با باطنیان پرداخت و نقشه های شوم آنان را برملا ساخت و سلطان ملکشاه را در حمله بر علیه آنان یاری نمود خواجه فرماندههان نظامی خود را شخصاً انتخاب کرده و روانه جنگ مینمود که از زمرهی فرمانده هان وی آق سنقر جد نورالدین محمود بود. باطنیان که از مبارزه با خواجه ناتوان شده بودند تصمیم گرفتند از طریق دیگری وی را از راه بردارند روز پنجشنبه موافق با دهم رمضان سال 485 هجری قمری خواجه به نزدیکی نهاوند رسیدند در آنجا سلطان و خواجه و همراهان جهت افطار اطراق نمودند و به محض اطراق فقهاء و علماء و دانشمندان گرداگرد وی حلقه زدند و نیازمندان برای رفع نیازهایشان به خدمت وی آمدند خواجهنظام الملک توسی در آنجا در جمع دانشمندان ارزش و اهمیت نهاوند را که صحابه در عهد حضرت عمر در این سرزمین جنگیده بودند را بیان میکرد و فرمود: خوشا به سعادت کسی که به آنها ملحق شود. زمانی که خواجه از افطار فارغ شد شخص باطنی در لباس صوفی خود را به خواجه نزدیک نمود و خود را محتاج و نیازمند معرفی کرد خواجه نظام الملک هم از روی مردم دوستی و دلسوزیاش باب سخن با وی را گشود که ناگهان دستان پلیدی از آستین باطنیان سر بر آورد و با خنجری قلب شیر مرد تاریخ ایران را درید اما پس از فرار پای قاتل با طناب خیمهای گیر کرد و به زمین افتاد و او را دستگیر کردند اما خواجه فرمود قاتل مرا رها کنید زیرا من او را بخشیدم.ملکشاه پادشاه ایران پس از شنیدن خبر بر بالین خواجه حاضر گشت... اما خواجه در آخرین لحظات عمر بود و خیلی زود روح از تنش پرکشید. هنگامی که خبر وفات خواجه منتشر شد، حزن و اندوه سراسر ایران را فرا گرفت . غم و عزاداری مردم ماهها به طول انجامید .
زندگینامه و بیوگرافی مشاهیر و چهره های ماندگار
فردوسي بزرگ
نادر شاه افشار
عمر خیام
سعدی شیرازی
كورش بزرگ
داريوش بزرگ
ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا
رودکی
حافظ شیرازی، شمس الدین محمد
ناصرخسرو قباديانى
محمدبن زکریای رازی
ابوريحان محمد بن احمد بيرونى
پاپك(بابك) خرمدين
سورنا سردار بزرگ ايراني
محمد مصدق
ارد بزرگ
ستارخان
میرزا تقی خان امیر کبیر
عباس میرزا
حسن صباح
نیما یوشیج
خواجهنظام الملک طوسی
صوفیِِ رازی
سهراب سپهری
بلز باسکال
ولفگانگ آمادئوس موتسارت
برنارد شاو
ابومسلم خراسانی
محمد غفاری (کمال الملک)
نصرالله خادم
ابراهيم پورداود
رضا مافي
ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازني
محمود حسابي
عبدالله جاسبی
هوشنگ مرادی کرمانی
ابوالحسن خان صدیقی
ارنست رادرفورد
زرتشت
سیمین بهبهانی
ماري كوری
آنتوان لوران لاووازیه
ابوسعید فضل الله ابوالخیر
لویی پاستور
خواجه نصیر الدین طوسی
دیاکو
علی اکبر دهخدا
پروین اعتصامی
محمد حسین بهجت تبریزی ( شهریار )
اسحاق نیوتن
ابن نفیس
شارل. فردريك گائوس
فلورتین اسمارانداچ
محمد معين
مجید سمیعی
هاشم رفيعي تبار
لطفي زاده
احمد رسولزاده
پرویز یاحقی
محمد علی اسلامی ندوشن
احمد کسروی
آندره ماری آمپر
محسن کاوه راد
آلبرت انیشتین
آیزیا برلین
اسپینوزا
کاظم معتمدنژاد
لودويگ ويتگنشتاين
هنری برگسون
حمید نطقی
پائولو كوئليو
غلامحسین یوسفی
خسرو گلسرخی
محمدرضا صياد
شمس کسمايی
نادر ابراهیمی
هوشنگ گلشیری
محمدرضا شفيعی کدکنی
ملاصدرا يا صدرالمتألهين
احمد بهمنيار
صائب تبریزی
میخائیل گورباچف
محمد حسن گنجي
مهدی اخوان ثالث(م.امید)
ابنخلدون
فرزانه شیدا
آلفرد نوبل
بزرگ علوی
ایمانوئل کانت
دقیقی
محمدعلی بهمنی
محمد فریدالدین عطار نیشابوری
رشيدالدين ميبدی
بيدل
ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايی
ریچارد مروین هر
خواجه عبدالله انصاری
بيهقي
بابا طاهر عریان
یوهان کپلر
جلال الدین محمد بن محمد بن محمود الحافظ البخاری
مولانا جلال الدين محمد بلخي - مولوی
ابوالقاسم حسن عنصری بلخی
شاه نعمت الله ولی
شکوهه عمرانی
شیخ بهاء الدین
چارلی چاپلین
شمس تبريزی
ابونصر فارابی
شهاب الدين سهروردي
محمود شبستری
ايرج ميرزا
مسعود سعد سلمان
احمد بن عمر بن علي النظامي العروضي السمرقندي
ابوالمعالي نصرالله بن محمد بن عبدالحميد منشي
امير خواند محمد بن امير برهان الدين خاوند شاه
رابرت هوك
مرتضی ممیز
نیلز هنریک دیوید بوهر
ژول ورن
غلامحسين ساعدی
علی شيرازپور پرتو
علياكبر جلالي
کامران دیبا
چارلز جنکز
نیکلاس گریمشاو
رنتسو پیانو
سانتیاگو کالاتراوا
نادر اردلان
لوئی کان
مجيد درخشانی
آنه ماري شيمل
نيكولاس كوپرنيك
سالوادور دالي
افسانه صفوی
آلساندور جوزپه آنتونیو آنستازیو ولتا
احمد پارسا
دیمیتری اوانوویچ مندلیف
ژاندارك
يوهانس يرداوکر
استيفن هاوكينگ
جورج جان تامسون
رابرت نوزیک
ويلارد ون اورمن كواين
نظرات
ارسال یک نظر