رد شدن به محتوای اصلی

فرهمندی درفلسفه ارد بزرگ

پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان

great-orod-6

ارد بزرگ میگوید آدمهای فرهمند به نیرو و توان خویش باور دارند

همی تافت ز او "فر" شاهنشهی / چو ماه دو هفته ز سرو سهی

به "فر" جهاندار بستش میان / بر گردن برآورد گرز گران

کمر بست با "فر" شاهنشهی / جهان گشت سرتاسر او را رهی (فردوسی بزرگ)

با واژه ی "فره" نخستین بار در اوستا آشنا میشنویم و در سرچشمه های پهلوی و نیکونبشتار فردوسی پاکزاد با آن خوی میگیریم. گفتار درباره ی فره میتواند نهند کتابی سترگ باشد. از این رو در کوتاه نبشته ی روبرو نمیتوان بونده آن را پرداخت کرد.

فره در زبان پهلوی Xvarrah، در فارسی میانه پهلوی Farrah در چم نیکبختی، شکوه و درخشش است. "فره" نیروی کیهانی و ایزدی نیز هست. در اوستا از دو گونه فره نام برده شده است؛ یکی "فر ایرانی" یا "ائیریانِم خوَرنَه" و دیگر "فر کیانی" یا "کوائینیِم خوَرنَه". در بندهای یک و دو از "اشتاد یشت" آمده که فر ایرانی از ستور و رمه و دارایی و شکوه برخوردار است و بخشنده ی خرد و دانش و در هم شکننده ی ناایرانیها است. در "زامیاد یشت" نیز آمده است که چگونه فر ایرانی نوبنو، از آنِ ناموران و پادشاهان و پارسایان گردید و آنان از پرتو آن رستگار و کامروا شدند. این فر همیشه از آنِ ایرانیان بوده و تا پدیداری سوشیانت و دامنه ی رستخیز از ایران روی برنخواهد تافت.. ایرانیان پس از اسلام فره را با "روان" به نادرستی یکی دانسته اند.

به هر روی، فره از آغاز باشندگی انسان با وی بوده است، با او به شکار میرود و او را شاهنشاه رمگان میسازد.

"فره" آن نیروی مینوی است که فرد را توانا میسازد فراتر از هستی و توانایی خویش دست به انجام اَبَرکارها بزند و با این کار خویشتن را در گروه خود ویژه سازد.

فرهمند در آغاز تاریخ، کسی بوده که در تنگناهای نخستین زندگی آدمی، با نیروی جان و روان خویش راهگشای سختیها بوده است. او یک شکارچی، یا یک پزشک بوده که آدمی نخستین را از شر درندگان و خشکسالی و بیماری رهانیده است.

فره در ایران (به ویژه در شاهنامه) نیز سرگذشتی همسان با تاریخ آدمی دارد. کیومرث و هوشنگ و تهمورث زینوند راهبری فرهمندانه ای بر زیردستان دارند. آنها ازین رو فرهمندند که نیازهای نخستین آدمی را توانسته اند به خوبی برآورده کنند. کیومرث و هوشنگ (در چمِ سازنده خانه خوب) خوراک و پوشاک و خانمان و آتش را به ارمغان می آورند. تهمورث نیز در جنگ با دیوان، رامش و امنیت همچنین دبیره و نوشتن را ارمغان میدهد. آنها فرهمندند ازین رو که "به نیروی خویش باور دارند" آنها همانند نیاکان نخستینشان سیماچه(ماسک) ای به چهره میزنند و "من" خود را برای یاوری قوم خویش گسترش میدهند.

گونه ای دیگر از فرهمندان، شکارچیان و جادوگران قبیله بودند که با زدن سیماچه شیر به چهره، به شکار میپرداختند، نه اینکه به شیر بودن وانمود کنند، آنها واقعا باور داشتند که شیر هستند. آنها نخستین خودآگاهانند.

فرهمندی جنگاوران، همیشگی نبوده است، چرا که در روزگار آشتی نیازی به جنگجویان نبوده است، به همین شوند شاید فرهمندی پادشاه و پیرو آن سامانه ی شاهنشاهی در ایران از زمانی رسمی و روزمره میگردد که آریاییان بر دیوان جنگجو چیره میگردند و به همین شوند کشور نیاز به جنگجویانی همیشگی پیدا میکند تا رایش و نظم را در جامعه برقرار سازند . یعنی در زمان جمشید..

البته فراموش نکنیم در سرزمینهایی که چهره روشنی از خداوند دارند، فره، ارمغانی ایزدی به شمار می آید. و همین نکته موجب گمراهی بسیاری از پژوهشگران نوین ایران گشته است. آنها میپندارند فرهمند با زور بر مردمان چیره گشته و از برای نگاهبانی از جایگاهش، باشندگی خود در پایگاه رهبری را به خداوند نسبت میدهد… و به نادرستی نمونه هایی می آورند در حالی که حقیقت به وارون اندیشه ی آنهاست. فرهمند از آن روی فرهمند است که برترین قوم خویش در راهبری است، گرچه فرمانروایی او بر مردمان از حق حاکمیت مردم زیردست وی چنانکه در الگوی باختریان است شالوده نمیگیرد اما او اگر نتواند خویشکاری اش در برآوردن آرزوها و خواسته های مردم را به سرانجام برساند، دیگر فرهمند نیست. همچنین فرهمند اگر بیدادگری کند، فره اش از وی جدا میگردد. همچون جمشید و کاووس که فر از آنها سه بار میگسلد. یا نوذر که راه بیدادگری میپوید و مردم بر وی میشورند.

دیدگاه خوب مردم بزرگترین پشتیبان برگزیدگان است (اُرُد بزرگ)

فره و فرهمندی در اندیشه ی ایرانی با آنچه در باختر بدان "کاریزما" میگویند تفاوت بزرگی دارد. در حالی که در باختر زمین "فره" را چونان نیرویی شگفت آور اما بی هیچ بارِ اخلاقی نیک و بد میشناسند، در ایران، فرهمندی بارِ اخلاقیِ نیک دارد. به گفته ی دیگر؛ در فلسفه ی باختر، ماکس وِبِر حتا دزدان دریایی را گونه ای از فرهمندان میشمارد چرا که آنها توانسته اند فراتر از پیروی از سنت و دیوانسالاری، دست به انجام کارهای قهرمانی بزنند. اما در اسطوره های ایران آمده است هنگامی که فره سه بار از جمشید به پیکره ی مرغی (وارَغنَ) گریخت، ضحاک و افراسیاب بدکردار هر چه تلاش کردند نتوانستند آن را بدست آورند.

یا این که در فرهنگ باختر، نمونه فره را در افرادی میتوان دید که با جذبه ی سخنان خویش گروهی را گِرد آورد بر آنها فرمانروایی میکنند. این در حالی است که در ایران فره تنها از آنِ کسانی خواهد بود که با داشتن نژاد کیانی و با انجام کردارهایِ بسیار نیک از سوی مردم و ایزد فره بدو داده شود.

اُرُد بزرگ همنوا با اندیشه ی ایرانی به درستی بر این باور است که "فرهمندی به توش و توان آدمی بستگی دارد". زیرا فرهمندی فرمانروا، نهادی برای مشروعیت همیشگی وی نیست. به وارون مشروعیت دیوانسالارانه یا سنتی که آدمی را برای همیشه در یک جایگاه نگه میدارند، انسان فرهمند برای آنکه جایگاه خویش را از دست ندهد، نیاز به اثبات هر روزه و همیشگی خود دارد، و هنگامی که یک بار نتواند خویشتن را اثبات کند، از دید مردم او دیگر فرهمند نیست. به همین شوند:

"آدمهای فرهمند و خودباور به دنبال کف زدن مردم نیستند، آنها به شکوه و ارزش کار خود باور دارند (اُرُد بزرگ)" زیرا نیروی آنها برآمده از خویشتنِ خویشتن است نه در کف زدنها و انگیزشهای آنیِ فرودستان.

در ایران کهن، فره با خویشکاری هر کس نسبت نزدیکی داشته است. فره ی هرکس، میزان بَوَندگی وجود اوست. این برای دینیاران برتریهای دینی، برای رزمیاران برترین هنرهای جنگی و برای کشاورزان بارور کردن زمین بوده است. در این راستا خویشکاری فرمانروای کشور در این هماهنگی و دادگری میان رزمیاران و دینیاران و کشاورزان میباشد. از آنجایی که فرمانروایی که دروغ میگوید، نمیتواند دادگری و هماهنگی میان طبقه های یاد شده را به وجود آورد، ارد بزرگ بر این باور است که: "فرمانروایی که دروغ گفت فره و شکوه خویش را به خاک سپرد"


برگرفته : میهن نامه ی ارد بزرگ

http://greatorod.wordpress.com/


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *خنده*

●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ _ ● ● _ فرگرد خنده _● زیبائی زندگی در زیبا دیدن است./ف .شیدا_ ● تا زمانیگه نگاه ما بر زندگی نگاهی زیباست ودیدگاه ما بر دنیای پیرامون ما نگاهی ست با ستایش خداوند در خلقت وآفرینش زیبائی ها هرگز نمیتوانیم حتی درغم نیز از این طبیعت زندگی ازاینهمه ززیبائی وعظمت زیبای آن چشم برداریم مگر دیدخود را روبه سیاهی ها معطوف داشته ناامیدانه نگاه کنیم وبعلت مشکلات وغمهای زندگی , که در زندگی همه نوع انسانی در سراسر دنیا وجود دارد,خود را سرگرم فشارها وغمهای زندگی کرده واز خود ودنیای پیرامون خود غافل شویم, یا باتمامی شگفتی های زیبای خود آنقدر دیدنی ست که غم نیز نمی بایست توان آنرا داشته باشد که برما مستولی شده ودنیای واقعی را در دیدگاه ما به شکلی درآورد که اینهمه رنگ را خاکستری وسرانجام تیره ببینیم دنیائی که از عمق کهکشان ها گرفته تا وصعت نامحدود کهکشان پراز زیبائی هائیست که بسیاری از آنها را هنوز ندیده ایم وبسیاری دیگر برما هنوز مجهول وناشناس هستند. وقتی خورشید وماهی وحتی سیاره زمین بی هیچ پایه ای در کهکشانی معلق است وهمواره وهرروزه زندگی برروال عادی وروزمره خود همچنان

نقش مخرب تزلزل درونی و عدم خودباوری

ارد بزرگ فیلسوف برجسته کشورمان در مورد نقش مخرب تزلزل درونی و عدم خودباوری می گوید : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند . سایت فلسفه و نگاه ارد بزرگ http://falsafeheorodbozorg.blogspot.com

رابطه رکود اقتصادی و نام جعلی جاده ابریشم

رابطه رکود اقتصادی با فروش موی سر زنان ! بحران اقتصادی غرب بر روی زیبایی زنان این قاره نیز تاثیر مستقیم گذاشته است فروش پوشاک مد به شدت کاهش یافته و خرید و فروش زینت آلات کاهش چشمگیری داشته است . بحران به همین جا هم خاتمه نیافته و فروش لوازم آرایش با رکودی بی سابقه مواجه شده است این رکود پس از جنگ جهانی دوم تا کنون سابقه نداشته است . در خبری می خوانیم : زنان اسپانیایی برای مقابله با آثار بحران مالی مجبور به فروش موهای خود شده‌اند. بحران مالی در جهان و آثار مخرب آن همچون افزایش بیکاری بر کشورها به ویژه اسپانیا باعث شده تا زنان در این کشور پیشرفته اروپایی به فروش موهای خود برای کسب درآمد روی بیاورند. یک صادرکننده موی فرانسوی که ۵۰ سال پیش وارد این حرفه شده، در این خصوص می‌گوید: ابتدای فعالیتم مجبور بودم از این ده به آن ده برای پیدا کردن موی زنان بروم تا اینکه توانستم موی مورد نیاز خود را برای تولید کلاه گیس و اکستنشن از هند و چین وارد کنم. اما طی چند ماه گذشته و با بروز نشانه‌های مخرب بحران مالی در جهان رفته رفته بر تعداد کسانی که برای فروش موهایشان مراجعه می‌کردند افزوده شد. وی ادام